آن قدر از قهر و آشتی هایت گفتم که ...
دیگر خودم هم خسته شدم !
بچه نیستی که دنبالت بیایم ...
این بار خودت بیا ...
شعرهایم را میخوانی…
و میگویی روان پریش شده ام !
پیچیده است … قبول …
اما من فقط چشمهای تو را مینویسم …
تو ساده تر نگاه کن …
کبریتـهای سـوخته هـمـ ،
روزی درختـ های شـادابی بـوده اند!
مثل مـا ،
که روزگـاری می خنـدیدیـمـ
قبـل از اینـکه عـشق روشنـمان کنـد
دل درد گرفته ام ان قدر که
فنجـــــــــــــــــــان های
قهــــــــــــــــــــــــــــوه
را سرکشیده ام
امـــــــــــــا…
تو تــــــــــــــه هیچکدام نبودی…
از بعضی ادمها خاطره میماند
از بعضی های دیگر هیچ
خاطره ساختن لیاقت میخواهد.
من از تمام آسمان یک باران را میخواهم…
از تمام زمین یک خیابان را…
و از تمام تو…
یک دست که قفل شود در دست من…
گذاشتــم به دارم بکشنــد!
بــی گنــاه بـــودم اما….
حوصلـــه اثبـــاتش را نـــداشتم…!
خدايــــا ...
مي خواهم اعتراف کنــم ،
ديگـــر نمي توانم ،
خسته ام ،
من امانت دار خوبي نيستم ،
" مـــــرا از مــن بـگــيــــر "....
مال خودت ،
من نمي توانـــم نگهش دارم ...!!!
اجـــــــازه خدا؟؟
می شه من ورقـــــــه مو بدم؟
می دونم وقت امتــــــــــــ حان تموم نشده
ولی من دیگـــه خسته شدم!!
خدایا
می شود استعـــــفا دهم؟!
کم آورده ام ....
اینـــــــــــــــــجا
بـــــــــــــــــــــجز دوری تـــــــــو
چیـــزی بــه مــــــــــن نزدیک نیـــــــــسـت …
زنـــــــــدگی بایــــــد کـــــــــرد !
گــــــاه با یـــک گل ســــــــــــرخ
گاه با یــــــک دل تنــــــ❤ــــــگ ،
گـــاه باید رویید در پس این باران،
گاه باید خندید بر غمی بی پایان .
مے گوينـد قِسمتـــ نيستـــ حِکمَتـــ استـــ
خدايـآ...
مـَن معنیِ قِسمتـ و حِکمَتـــ را نمے دانمــ
امـآ تـو معنےِ طاقَتــــ رآ مے دانـی ...
مـَگــَر نــه ؟؟؟
این روزها
اگر خون هم گریه کنی
عمق همدردی دیگران با تو
یک کلمه است :
" آخـــــــی "
آزرده ترین سکوت
زمانی است که
تو
دروغ میگویی
و
من لبخند میزنم...
وقتی به تو فکر می کنم
جاده می آید…
وقتی در جاده می روم تو همراهم نیستی…
تو و جاده در تنهایی من همدستید…
از زندگی نا امید نیستم...
چون آن خدای که بخاطر لبخنددادن به گلها، آسمان را میگریاند،
حتماروزی برای "لبخند" من هم کاری خواهد کرد...
تو را در باد گم کردم و به انتظار نشستم
و نمی دانستم مسافران باد را بازگشتی نیست . . .
-خدایا...هرکسی به من بدی کرد
-هرکسی بد مرا گفت
-هرکسی غیبت مرا کرد
-کسی که دل مرا رنجاند
من امروز برای رضای تو همه را بخشیدم......
تلخ است ،
همه فکر کنند سرت شلوغ است ،
و تنها خودت بدانی چقدر
تنـــهایی ...
گاه یک سنجاقک به تو دل می بندد
و تو هر روز سحر می نشینی لب حوض
تا بیاید از راه
از خم پیچک نیلوفرها
روی موهای سرت بنشیند
یا که از قطره آب کف دستت بخورد
گاه یک سنجاقک ، همه معنی یک زندگی است ..
میدانی رفیق ؟ نه زیبایم . . . نه مهربان . . . فراری از دختران آهن پرست و پسران مانکن پرست . . . فقط برای خودم هستم . . . خوده خودم . . . صبورم و سنگین . . . سرگردان . . . مغرور . . . قانع . . . با یک پیچیدگی ساده . . . و مقداری بی حوصلگی زیاد . . . برای تویی که چهره را میپرستی نه سیرت آدمی را ، هیچ ندارم . . . راهت را بگیر و برو . . . حوالی ما توقف ممنوع است . . .
آمار وب سایت:
بازدید دیروز : 4
بازدید هفته : 339
بازدید ماه : 738
بازدید کل : 2045
تعداد مطالب : 368
تعداد نظرات : 272
تعداد آنلاین : 1
Alternative content
ساعت مچی
سفارش کد بارشی
فروش عمده کمربند های زنانه