مرا بغل کن...!
و وقتی متوجه حرف شوهرش شد ناگهان ...صورتش
سرخ شد با خجالت کمر شوهرش را بغل کرد و کم کم اشک
صورتش را خیس نمود. به نیمه راه رسیده بودند که زن از
شوهرش خواست به خانه برگردند، شوهرش با تعجب
پرسید: چرا؟ تقریبا به بیمارستان رسیده ایم. زن جواب
داد: دیگر لازم نیست، بهتر شدم. سرم درد نمی کند.
شوهر همسرش را به خانه رساند ولى هرگز متوجه
نخواهد شد که گفتن همان جمله ى ساده ى مرا بغل کن
چقدر احساس خوشبختى را در قلب همسرش باعث شده
که در همین مسیر کوتاه، سردردش را خوب کرده است
عشق چنان عظیم است که در تصور نمی گنجد
فاصله ابراز عشق دور نیست
 
فقط از قلب تا زبان است و کافی است که حرف های دلتان را بیان کنید

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : سه شنبه 8 بهمن 1392برچسب:, | 13:7 | نويسنده : pardis |